همیشه یک صنعت برای پیشرفت و توسعه نیاز به عوامل مختلفی داره که یکی از مهمترین اونها، مخاطبش هست. منظورم از مخاطب کسانی هستند که مستقیم یا غیرمستقیم از محصولات و خدمات اون صنعت استفاده میکنن و براشون موضوعات مربوط به صنعت مهم هست.
این مخاطبان توی چند دسته مختلف قرار میگیرن. یکی از مهمترین این دستهها، والدین و افرادی هستند که محصولات و خدمات را خریداری میکنند که در اصطلاح بازاری بهشون مشتری گفته میشه. اونا توانمندیهای بسیاری دارن از جمله اینکه ذائقهشون مسیر تولید یک برند رو میتونه مشخص کنه و هر تغییر سلیقه اونها قابلیت ایجاد تغییرات بزرگی رو توی کل صنعت میتونه بوجود بیاره.
البته توی سالهای اخیر با ادبیاتی بنام تغییر ذائقه مخاطب مواجه هستیم. حالا این یعنی چی؟!
یعنی یه برند یا حتی عوامل یک صنعت که عموما متشکل از تولیدکنندگان هستند، تلاش میکنند از مسیرهای مختلف، ذائقه مخاطب رو به سمتی ببرن که متناسب با توانمندیهاشون باشه و اون رو مجاب کنن تا از محصولات اونا خرید کنه. حتی گاهی اوقات سطح این برنامهریزی از سطح فعالین یک صنعت هم فراتر میره و وارد سیستمهای دولتی و حکومتی میشه؛ یعنی به دلایل مختلف دولت تلاش میکنه ذائقه مردم به سمت و سوی خاصی تغییر پیدا کنه و بعد از اون تولیدکنندگان حوزههای مختلف محصولاتشون رو متناسب با ذائقه جدید ایجادشده تنظیم میکنن!
اما جدای از همه این بحثها، چیزی که توی صنعت اسباببازی یکمی مغفول مونده تو سالهای گذشته، اینه که ذائقه مخاطب توی برنامهریزی تولید محصولات این صنعت اولویت نسبتا پایینی داره و نتیجهش رو به راحتی میشه توی اندک آمار و ارقام منتشرشده از صنعت دید. بماند که نداشتن آمار و ارقام درست چقدر در طول این سالها ضربه زده و اصلا سنجش ذائقه مخاطب رو تبدیل به یک پروژه سخت و گاهی محال کرده. اما نکته مهم اینه که مخاطب نقش بسیار مهمی توی یک صنعت بازی میکنه؛ اون میتونه با خرید یا عدم خریدش، مسیر یک صنعت رو مشخص کنه.
همیشه موضوع حمایت از تولیدملی و خرید کالای ایرانی مطرح بوده اما سؤال اصلی اینجاست که آیا محصولات تولیدشده در صنعت بازی و اسباببازی پوششدهنده سلیقه مخاطب ایرانی هستند یا نه؟ آیا یک خانواده ایرانی توی نمایشگاه اسباببازی میتونه خرید موردپسند و ایدهآلی داشته باشه یا اینکه نهایتا فقط برای راضیکردن فرزندان و دستخالی بیرون نیومدن، چندتا خرید انجام میده و میره؟!
و از اون طرف اگر پاسخ این سؤالات منفی باشه، سؤال بعدی اینه که مسئله دقیقا چیه که تولیدکننده بر اساس سلیقه مخاطبش محصول وارد بازار نمیکنه؟ موضوع عدم شناخت این ذائقه است؟ یا خطای شناختی در موردش؟ و یا حتی عدم امکان تولید محصولات مورد نظر؟!
به این سؤالات یکمی فکر کنیم. لزوما هم قرار نیست توی این یادداشتها جواب قطعی بهش بدیم و حتی نظراتی که مطرح میشه، از یکسری نقطه نگاه و تجربه ناشی میشه و میتونه کاملا درست و یا کاملا اشتباه باشه اما تا زمانی که اشتباهی وجود نداشته باشه، درست معلوم نمیشه و شاید هم کسی اصلا به جواب این سؤالات فکر نمیکنه! البته فکر نکردن به این سؤالات اتفاق خاصی رو رقم نمیزنه فقط تولیدکننده کماکان تولید میکنه و مخاطب کماکان یا نمیخره یا سخت و از روی اکراه میخره!!