مثل خیلی از ایرانیها که یکی از بخشهای ثابت عید امسالشون دیدن سریال پایتخت بود، منم درحال دیدن سری هفتم این سریال بودم که یک چیزی توجهم رو به خودش جلب کرد. همون قسمتهای اول بود که توی یه سکانس همه خانواده در حال مافیا بازی کردن بودن و بخش مهمی از فیلم توی یکی دو بار مافیا بازیکردن این خانواده سپری شد. حتی توی یه بخشی از فیلم اینجوری نشون داده شد که مافیا جزء ثابت زندگی این خانواده است و فقط برای بازیکردن یک شب خاص دورهم جمع میشن! خب این خیلی برای من جالب بود که ابزار بازی داره معرفی میشه و توجه خانوادهها به سمت بازیهای دورهمی جلب میشه (خیلی موضوع صحبتم در مورد خوب یا بد بودن بازی مافیا و نظرات مختلف در مورد این بازی ندارم که خودش یه یادداشت جدا میطلبه!) .
قصهی بازی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه در کمال تعجب دیدم بازی روپولی که به نظرم نسخه اورجینالش هم بود توی یکی از قسمتها که این خانواده در سفر به سمت تاجیکستان بودن، پهن شد و یک سکانس کامل رو به خودش اختصاص داد؛ در حدی که بازیگرای فیلم داشتن خیلی جدی روی خریدوفروشهای املاک مذاکره و حتی دعوا میکردن و نشون میداد که چقدر این خانواده این بازی رو دوست دارن و قبولش دارن و از بازیکردن باهاش لذت میبرن!
شاید بگین اینا که چیز بدی نیست و اتفاقا خیلی هم جالبه. بله! شاید همه اینا جالب به نظر برسه اما اونجاییش ناراحتکننده میشه که شما با بررسی خیلی ساده از بازار ایران متوجه تعدادی از بازیهای طراحیشده توسط بروبچههای نابغه و بااستعداد ایرانی میشی که برای دیدهشدنشون نیاز به جنگیدن و تلاشهای ماوراءالطبیعه! دارن تا فقط به گوش مردم برسونن که بابا به خدا این طراحی منه و کاملا ایرانیه و اتفاقا بازی جذابی هم هست. حتی اگه نمیخواین بخرین عیبی نداره ولی حداقل یکبار نگاهش کنین و اگه خوشتون اومد یا حتی بدتون اومد نظرتون رو بهم بگین!
حالا اگه این طراح ساده و بیآلایش بیاد و بخواد از مسیر دوستان توزیعکننده بازیش رو وارد بازار کنه که بماند چه سختیها و درصدهایی باید جابهجا بشه تا آقا یا خانم توزیعکننده که با افتخار از فروش بازیهای خارجی حرف میزنه، منت به سرش بذاره و یک بار ازش بازیها رو اونم با چکهای بلندمدت بخره و منتظر بمونه بلکه کسی بهش زنگ بزنه و بگه دقیقا این بازی رو میخوام و تلاشهاش رو بکنه که طرف رو منصرف کنه ولی اون مقاومت کنه و بگه حتما میخوام تا بالأخره بازی رو وارد بازار کنه و بعد از چندماه بدون اینکه سفارش جدیدی ثبت کنه، به طراح بگه شرمنده! این بازی اصلا فروش خوبی نداره، ولی اگه فلان بازی رو کپی کنی، من خودم تضمین میدم که همش رو نقد ازت بردارم و بفروشم!!!! (البته اینجا در جریان هستین که منظور از طراح همون کسی هست که به خودش جرأت میده و بازی طراحیشده صفر تا صد ایرانی تولید میکنه که میتونه خودش یا کس دیگهای طراح بازی بوده باشه.) سر آخر هم بهش بگه قبل از تولید بیا با من مشورت کن تا بهت بگم الکی پولت رو هدر ندی واین بازیها رو تولید نکنی!!
تولیدکننده بیچاره که حالا دیگه از همه جا رونده شده، یه فکر نو به سرش میزنه که خب اینا بازاری هستن و فقط براشون سود همین الآن مهمه اما سازمانهای دولتی که اینطوری نیستن و به محض اینکه کار من رو ببینین، سرودستهاست که شکسته میشه و تعریف و تمجیدهاست که از دهانها بیرون میاد که بهبه و چهچه که آقازاده زحمت کشیدن و گام مهمی در توسعه کشور برداشتن؛ یک بازی با هویت ایرانی طراحی و تولید کردن که میتونه نماد کشور ما بشه و صدای ما رو به کل دنیا برسونه پس هر چه امکانات داریم و نداریم رو به پاش بریزیم که فقط بشینه و فکر کنه و طراحی و تولید کنه! وقتی وارد اولین سازمان میشه اتفاقا همه این تعریفها رو میشنوه اما زمانیکه دوست عزیزمون تو سازمان میخواد راهنماییش کنه که چطوری میتونیم بهت کمک کنیم، میبینه دو برابر زمانیکه برای طراحی گذاشته باید بذاره و دنبال دوستان بدوه بلکه یکبار اونم تلویحا یک اسمی ازش ببرن و یه ده بیستا هم قول الکی و شماره تلفن بیپاسخ بهش بدن که برو باهاشون مشغول باش تا آقای فلانی روی صندلی مبارک جلوس کنند و ببینیم تصمیمشون چیه؟! و بعد از شش ماه که فرایند جلوس ایشون به طول میانجامه، سرشون رو بلند کنن و بگن اصلا مگه لزومی داره ما تو حوزه کودک و نوجوان اونم یه چیزی مثل بازی وقت و هزینه بذاریم؟؟؟مگه پول، علف خرسه که بدیم که این آدمای تازه به دوران رسیده که فک میکنن چون یه بازی طراحی کردن، شاخ فیل رو شکستن؟؟ نگه دارین پولا رو که هفته بعد برای سمینار یامفتی که قراره برگزار کنیم، یه ناهار مشتی بدیم به مهمونا که هر جا میشینن بگن که من بعدا برای گرفتن پست بعدی به مشکل نخورم!!!
تولیدکننده بینوا که حالا چندتا از تار موهاش هم سفید شده، سرآخر میره سراغ صداوسیما و میگه حداقل اینا که دیگه از خودمون هستن و قطعا قبول میکنن رایگان یا با یه مبلغ ارزون برامون تبلیغ کنن بلکه فروشمون خوب بشه و بتونیم بازیهای جدیدتری طراحی و تولید کنیم. میگن بعد از اینکه مبلغ یک پکیج یک ماهه تبلیغات توی صداوسیما رو بهش گفتن، هنوز داره صفرهاش رو میشمره چون تا حالا حتی این مبلغ رو توی خواب هم ندیده!!
حالا یکبار دیگه بخش اول این یادداشت رو بخونین و با وجود اینایی که گفتم، ببینین روپولی بازی کردن توی همچین سریال پرمخاطبی که اصلا براش فرقی نمیکنه کدوم بازی رو بازی کنن و انقدر توانمند هستن که بر اساس هر بازی بتونن توی سناریو موضوع مرتبط تعریف کنن، چقدر میتونه ناراحتکننده و دردناک باشه. چقدر میتونه دیدن این صحنه که صداوسیما جمهوری اسلامی ایران با افتخار یه بازی خارجی که سالهاست تو بازارهای مختلف جهان فروش بسیار زیادی داره رو معرفی و تبلیغ میکنه اما وقتی میخواد یه بازی ایرانی طراحیشده رو فقط اسمش رو بگه، هزارویک مانع میتراشه و دلیل میاره که شدنی نیست.
القصه، اینا فقط یکسری درد دل و غصه هستن که از قلم من بیرون اومدن و احتمالا میرن کنار هزاران هزار نوشته و مطلب مشابه که تقریبا داره عادی میشه واسه همه و این دیگه داره یه قانون میشه که هر چی بیشتر برای ارتقا و پیشرفت کشورت تلاش کنی، ناچاری بیشتر اذیت بشی و بجنگی و سر آخر هم معلوم نیست موفق بشی یا نه!!